جنگ با تروريسم و برآمدن طبقه جديد ثروتمندان آمريکا
"توماس ريکس" مشاور امنيت ملي در بنياد آمريکاي نو و نويسنده چندين کتاب درباره مسائل نظامي آمريکا که به مدت ۲۶ سال گزارشگر واشنگتن پست و وال استريت ژورنال بوده است، در بررسي اين کتاب براي نيويورک تايمز مي نويسد: «با اين کتاب در جهان تاريک و درهم ريخته اي غوطه ور مي شويم که در آن گله گله دزدان و شيادان به سازمان هاي دولتي هجوم مي آوردند و نرم افزارهاي کامپيوتري و ديگر ابزارهاي نوين تقلبي را در جنگ با تروريسم براي فروش قالب مي کردند. دولت جورج بوش براي دفع مشکل تروريست ها بر سر خزانه نشسته و پول پرتاب مي کرد و کم نبودند کساني که هواي قاپيدن چند بسته را داشتند.»
جيمز رايزن کتاب خود را با دنبال کردن ردپاي ۲ ميليارد دلار که از آمريکا به بغداد رفت و سپس ربوده شد و سرانجام بخش زيادي از آن در پناه گاهي زيرزميني در روستايي در لبنان يافت شد، آغاز مي کند، و آن را «بزرگ ترين دزدي در تاريخ مدرن» مي نامد.
به نوشته نيويورک تايمز در اين جهان هرکه - هرکه، آمر و مامور از هم تشخيص داده نمي شوند. "دنيس مونتگمري" تنها يکي از بسيار قماربازان خپله اي بود که در کازينو هاي شهر رينو در نوادا مي پلکيدند، تا روزي که ادعا کرد فن آوري اي ابداع کرده که مي تواند پيام هاي رمزي نوارهاي ويديويي اسامه بن لادن را که از تلويزيون نوبنياد الجزيره پخش مي شد، کشف رمز کند. بر اساس اين ادعا توانست با گرفتن چندين مقاطعه از دولت، ميليون ها دلار به جيب بزند. رايزن مي گويد در حدود کريسمس ۲۰۰۳ ، مونتگمري در دولت بوش چنان نفوذي يافته بود که آن را به طور جدي به فکر سرنگون کردن هواپيماهاي مسافري انداخته بود.
پس از آن که بازرسان دولت فرانسه به مسخره بودن عمليات مونتگمري يقين کردند، سيا بي سر و صدا او را از کار برکنار کرد. آقاي مونتگمري سپس به فرماندهي عمليات ويژه ايالات متحد رفت و از آنجا مبلغ ۹ ميليون و ۶۰۰هزار دلار بابت فن آوري چهره شناسي اي که گويا مي توانست با نصب دوربين هايي بر پهبادها چهره تروريست ها را تشخيص دهد، براي شرکت خود دريافت کرد. شرکت مونتگمري سرانجام در ورطه اي از قرض و قول ها و شکايت هاي قانوني سقوط کرد.
«طبقه اي تمام عيار از صاحبان و مديران و سرمايه گذاران ثروتمند شرکت ها بوجود آمده که ثروت خود را از راه قادر کردن دولت آمريکا به روي آوردن به جانب تاريک به دست آورده اند. ... اين حکومت گران جديد خاموش، فقط به گردآوري ثروت مشغولند... آنان برندگان اصلي يکي از بزرگ ترين عمليات انتقال ثروت عمومي به دست هاي خصوصي در تاريخ آمريکا هستند.»
«در واقع از آنجا که هزاران ميليارد دلار به امنيت ملي جديد سرازير شده، مجتمع هاي صنعتي و رهبران شرکت ها به عنوان طلايه داران آن مي توانند، به حق، برندگان واقعي جنگ با تروريسم معرفي شوند.»
ويراني انساني پس از جنگ
در اين کتاب آقاي رايزن همچنين با نشان دادن زندگي پس از جنگ "دامين کورستي" از ويراني انساني اي که پشت پاي جنگ با تروريسم برجا ماند، پرده بر مي دارد. دامين کورستي يکي از سربازاني ست که درعمليات شکنجه در زندان ابوغريب بغداد دست داشت. رايزن با آوردن داستان زندگي دامين به ارتش آمريکا هشدار مي دهد که پيش از رفتن به عراق بايست مي دانست که شکنجه دو قرباني دارد: کسي که عذاب مي کشد و کسي که عذاب مي دهد.
«ايالات متحد اکنون دارد درسي قديمي را که به دوران روم باستان برمي گردد،از نو مي آموزد: جنگ سبعانه با دشمن تنها در خدمت سبع کردن ارتشي قرار مي گيرد که به آن فرمان يافته است. شکنجه ذهن شکنجه گر را مي پوساند.»
کتاب، کورستي را پس از ترک اعتيادش به هروئين در ساواناي ايالت جورجيا نشان مي دهد که در ميان ابري از دود ماري جوانا و با اختلال رواني فشارهاي پس از جنگ دست و گريبان است. «او يکي از نخستين کهنه سربازاني ست که از حق معلوليت کامل ناشي از اين اختلال رواني برخوردار شده است، اختلالي که نتيجه بازجويي هاي خشن او در دوران جنگ با تروريسم است.»
تخطي امنيت ملي از قانون اساسي و سرنوشت افشاکنندگان
به نوشته توماس ريکس، بهترين بخش کتاب مي تواند آخرين بخش آن باشد که نشان مي دهد چگونه سازمان امنيت ملي قانون اساسي آمريکا را دور زد و يا زير پا گذاشت. در اينجا به نوشته ريکس حتي سبک گاه ناهموار نويسندگي رايزن روشن تر و هموارتر و روايتش دقيق تر مي شود.
دراينجا سرگذشت "دايان رورک" کارمند کميسيون اطلاعات مجلس نمايندگان آمريکا روايت مي شود که به نوشته نيويورک تايمز از خواندن آن، هم مو براندام مي ايستد و هم دوران پس از ۱۱ سپتامبر را نشان مي دهد که درآن شفافيت و پاسخگويي دولت، که دو عنصر بنيادي دمکراسي اند، به شدت پايمال مي شود. وقتي خانم رورک در مي يابد که سازمان امنيت ملي درباره شهروندان آمريکايي دست به گردآوري اطلاعات زده است، مي کوشد از آن بيشتر سر درآورد تا بعد همگان را از آن باخبر کند. او تصور مي کرد که به طرزي تصادفي به نوعي خلاف کاري برخورده است. از نمايندگان کنگره درباره آن سوال مي کند و به جايي نمي رسد. سپس با قاضي فدرال که بر امور اطلاعاتي نظارت دارد، تماس مي گيرد. اما قاضي او را به وزارت دادگستري آمريکا حواله مي دهد. پس از اين ها، به سراغ مقام هايي که در سيا و کاخ سفيد مي شناخته، مي رود.
سرانجام خانم رورک در مي يابد که همه کساني که به آنها مراجعه کرده از برنامه سازمان امنيت ملي باخبر بوده اند و درواقع آن را تاييد کرده اند. او از شغلش درکنگره بازنشسته مي شود و به اورگون نقل مکان مي کند، تا بامداد روزي در ماه ژوئيه که با يورش ماموران اف بي آي بيدار مي شود. ماموران با داشتن حکم تفتيش و استشهاد نامه مهرشده، همه کنج و کنار خانه او را مي گردند تا گويا مدارکي بيابند که نشانه لو دادن اطلاعات مربوط به سازمان امنيت ملي آمريکا به خبرنگاران روزنامه ها باشد. جيمز رايزن در اينجا تذکر مي دهد که همه کساني که از تخطي هاي سازمان امنيت ملي از قانون اساسي آمريکا ابراز نگراني کرده بودند با برخوردهايي شديد روبرو مي شدند و همين خود دليلي بود برآن که ادوارد اسنودن، پس از افشاي اسناد مربوط به تجسس و نظارت سازمان هاي امنيتي آمريکا در امور شهروندان، به خارج بگريزد.
رايزن مي نويسد: «اوباما حقه سياسي تميزي به کار برد. "وضعيت امنيت ملي" را که در دوران بوش به اوج و وسعتي بي اندازه رسيده بود به زير چنگ آورد. در اين روند، اوباما معيارهاي پس از ۱۱ سپتامبري را، که بوش به نحوي تصادفي و بر اساس ضرورت و فوريت پياده کرده بود، به هنجار تبديل کرد. دست آورد بزرگ اوباما - يا گناه بزرگ او- آن بود که وضعيت امنيت ملي را وضعيت دائمي کشور کرد.»
ايرادهاي کتاب
نويسنده نيويورک تايمز البته از کتاب رايزن ايرادهايي نيز مي گيرد. مثلا معتقد است که خواننده بايد در ضمن خواندن کتاب از جمله هايي نظير اين که «در جنگ با تروريسم جنون به هنجارجديد تبديل شده» و دوبار هم تکرار شده، به شتاب بگذرد.
او همچنين ايراد مي گيرد که رايزن درکتابش گاه دست به اغراق زده. مثلا وقتي مي نويسد: «همه ژنرال هاي ارتش اميدوار بودند که بعد از بازنشستگي با کار کردن براي يک پيمان کار عمده وزارت دفاع به پول نقد دست بيابند»، با آن که اين امر درمورد بسياري از ژنرال ها وادميرال ها مصداق دارد، اما نبايست همه را به يک چوب مي راند. چرا که هستند اميران ارتش که پس از بازنشستگي به کارهاي غيرانتفاعي يا دانشگاهي روي آورده اند.
ريکس همچنين از يک اقدام رايزن نيز ايراد اخلاقي مي گيرد. آنجا که رايزن مي گويد براي مصاحبه با دو تن از دست درکاران شرکتي که براي فرماندهي عمليات ويژه تاسيس شده بود خود را روزنامه نگار يا نويسنده معرفي نمي کند، بلکه سرمايه دار جا مي زند: «فقط بهشان گفتم که علاقه مندم در شرکتشان سرمايه گذاري کنم» و مي افزايد «چنين کاري از نظر آخرين روزنامه اي که در آن کار مي کردم خطايي منتهي به اخراج بود». (اين امر البته در دوران روزنامه نگاري او براي تايمز روي نداده است.)
پيام کتاب
با اين حال آقاي ريکس نمي تواند از پيام اصلي کتاب جيمز رايزن غفلت کند. آنجا که رايزن مي نويسد يک کارشناس جنگ با تروريسم به او گفته است: «خودمان تا حد مرگ ترسيده ايم.»
واين نتيجه گيري کتاب را مي توان نوعي گور نبشته بر پايان دهه اول قرن حاضر دانست. جيمز رايزن بي ترديد در اين کتاب روشن مي کند که امريکا در جنگ با تروريسم باخته است و کنگره و مردم آمريکا بايد بيدار شوند و به خود بيايند و درباره هزينه هاي سياسي، مالي، اخلاقي، و فرهنگي اين جنگ سوال کنند.
رايزن مي نويسد: «در ميان همه آسيب هايي که دولت آمريکا در جنگ بي پايانش با تروريسم بر کشور وارد آورد، شايد جنگ آن با حقيقت از همه بدتر باشد. از يک سو قوه مجريه دامنه آنچه را که مي خواهد بداند، بي نهايت گسترش داده است، که حتي اطلاعاتي را که زماني حقايق خصوصي به شمار مي رفت، گرد مي آورد؛ و از سوي ديگر براي جلوگيري از باز شدن چشم مردم به حيله هاي سياهش و به جنگش با حقيقت، زندگي هاي بسياري را نابود کرده است. و اين همه از سازمان امنيت ملي آغاز شد.»
نگاهي تازه به جنگ با تروريسم در روزنامه نگاري امروز
نورمن سالومون، نويسنده کتاب «جنگ آسان: چگونه روساي جمهور و نخبه گان ما را تا سرحد مرگ مي چرخانند» درباره اين کتاب مي نويسد هيچ نقد يا مصاحبه اي نمي تواند حق مطلب را درباره کتاب «به هرقيمت..» جيمز رايزن ادا کند.
او اين کتاب را آنتي تزي در برابر آنچه به نام "جنگ با تروريسم" در روزنامه نگاري معمول امروز مي گذرد معرفي مي کند، که به جاي نگاهي يک بعدي و تار به اين امر، آن را با نمايي درشت و شفاف و همه جانبه به تماشا مي گذارد و بر واقعيت هايي که سخت فراگير و بشدت ويرانگرند، تاکيد مي نهد.
سالومون اين کتاب را دعوتي فوري به مبارزه مي شمارد که بايد آن را اجابت کرد. او مي نويسد پس از ۱۳ سال تلاش هاي نظامي گرانه و وحشت فروشانه به نام جنگ با تروريسم، اين کتاب که عنوان فرعي آن «طمع، قدرت و جنگ بي پايان» نام دارد از هراس هاي عظيمي که به نام امنيت ملي به دل ها افکنده شد، پرده بر مي دارد. به نوشته او، رايزن به عنوان گزارشگر تحقيقاتي نيويورک تايمز، مدتي طولاني است که با ساختارهاي مسلط قدرت مي جنگد.
سالومون با تاکيد بر آن که کتاب جديد رايزن بي درنگ پس از انتشار به نقطه عطفي در روزنامه نگاري پس از ۱۱ سپتامبر مبدل شده، آن را همچنين پاسخي منطقي به تلاش هاي بازدارنده اي مي داند که دولت هاي بوش و اوباما عليه او به خرج داده اند.
نبرد جيمز رايزن با دولت آمريکا
به نوشته سالومون، بيش از شش سال است که رايزن با تهديد زنداني شدن زندگي مي کند و از قبول احضاريه هاي رسمي براي معرفي منبع يا منابع گزارش هايش درمورد يکي از عمليات هاي احمقانه و خطرناک سيا که به خراب کاري در برنامه هسته اي ايران مربوط مي شود، سرباز مي زند.
در مؤخره کوتاه اين کتاب، رايزن خلاصه اي از مبارزه خود را با وزارت دادگستري دوران بوش و اوباما نقل کرده و روايتي روشن از رويارويي هايش با هرم قدرت در تايمز به دست مي دهد که تحت فشار کاخ سفيد برخي از گزارش هاي اورا سال ها به تعويق انداخت و يا از انتشار آن جلوگيري کرد.
سالومون مي نويسد خود سانسوري و دروني کردن نظرگاه هاي رسمي همچنان پيکر مطبوعاتي واشنگتن را آلوده مي کند، اما رايزن، برعکس، با سرسختي براي حفظ استقلال خود مقاومت مي کند و توانسته است با انتشار «به هرقيمت..» روزنامه نگاري بي اغماض خود را با صراحت کلامي نادر درآميزد.
نورمن سالومون مي نويسد، اکنون در دوراني که دولت آمريکا مارپيچ ديگري از کشتار براي تداوم جنگي دائم را به راه انداخته است، جيمز رايزن در مرکز توجه عمومي قرار دارد. کتاب «به هرقيمت ...»، کتابي عميق است که از ظرفيتي فراوان براي درکي عميق تر و مخالفتي شديدتر با سياست هاي نفرت انگيز برخوردار است.
سانسور و خودسانسوري زير فشار هاي دولتي
جيل ابرامسون، سردبير اجرايي نيويورک تايمز در مصاحبه با برنامه ۶۰ دقيقه سي بي اس که بخش هايي از آن روز يکشنبه ۱۲ اکتبر ( ۲۰ مهرماه) در اين شبکه تلويزيوني پخش شد، گفت از اين که تايمز را به انتشار گزارش جيمز رايزن از تلاش هاي بي فرجام سيا براي خراب کاري در برنامه اتمي ايران وادار نکرده، متاسف است.
اين گزارش سبب شد که دولت آمريکا به مدت هفت سال رايزن را براي افشاي منبع خود تحت فشار بگذارد. پس از آن که نيويورک تايمز از انتشار اين گزارش خودداري کرد، رايزن آن را در سال ۲۰۰۶ به صورت کتابي با عنوان «وضعيت جنگ» (که در ايران با عنوان دولت جنگ ترجمه شده)، منتشر کرد. در اين کتاب فاش مي شود که سيا عملياتي آغاز کرده بود که با دادن اطلاعات نادرست اتمي به تهران از طريق عوامل خود در ايران، سيستم اتمي ايران را تخريب کند. اين عمليات توسط يکي از واسطه گان که ماموري دو جانبه بود، براي ايران فاش شد.
خانم جيل ابرامسون در اين مصاحبه از اين که از «روزنامه نگار بزرگي چون رايزن، که با او کار کرده و کارش را به صلابت صخره مي داند»، حمايت نکرده است، ابراز تاسف کرد. او همچنين به ياد آورد که عليه رايزن راي داده بود.
سخنان خانم ابرامسون که به گزارش رايزن جنبه خبري مي دهد، مي تواند به نفع رايزن در دادگاه تمام شود. رايزن استدلال مي کند که کارش از مقوله خبرنگاري و اطلاع رساني بوده است و برخلاف ادعاي وزارت دادگستري، جنبه افشاي اطلاعات محرمانه نداشته است. دولت آمريکا پس از برگزاري سلسله دادگاه هايي که در نهايت رايزن در آنها بازنده شد، در احضاريه اي از رايزن خواسته در ژانويه ۲۰۱۵ براي شهادت در دادگاهي که جفري استرلينگ مامور سيا را به اتهام افشاي اسرار محرمانه دولتي محاکمه مي کند، شرکت کند. جفري استرلينگ مظنون به دادن اطلاعات به رايزن است.
موضع دولت اوباما در برابر رايزن
خانم ابرامسون در اين مصاحبه مي گويد کانداليزا رايس که در آن زمان مشاور امنيت ملي بود تايمز را وادار به حذف اين گزارش کرد. در اين مصاحبه، مايکل هايدن، مدير پيشين امنيت ملي آمريکا مي گويد نمي بايست رايزن را به لو دادن منبعش وادار کنند. با اين حال در بخشي از برنامه ۶۰ دقيقه که از سي بي اس پخش شده اشاره اي به اين نمي شود که اريک هولدر دادستان کل آمريکا بارها تاکيد کرده است که در فرستادن يک روزنامه نگار به زندان به خاطر عمل روزنامه نگاري اش شرکت نخواهد کرد. باراک اوباما نيز نظير همين گفته را بيان کرده است.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ایران ، سیاسی ، ،
برچسبها: